 در هفتهای که پشت سر گذاشتیم نوید پورفرج، برادران ارک، فریبا نادری، مهران مدیری و نیما شعباننژاد از مهمترین چهرههای خبرساز در محافل رسانهای بودند.
                                           				در هفتهای که پشت سر گذاشتیم نوید پورفرج، برادران ارک، فریبا نادری، مهران مدیری و نیما شعباننژاد از مهمترین چهرههای خبرساز در محافل رسانهای بودند. 				                                      جوان آنلاین: «روایت سوره سینما از چهرههای خبرساز هفته» عنوان بستهای خبری است که هر جمعه در قالب آن به بازخوانی مهمترین اخبار مرتبط با هنرمندان حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون خواهیم پرداخت.
به گزارش سوره سینما، هر هفته چهرههایی از دل سینما، موسیقی و هنر سر برمیآورند که با حضورشان جریان خبری هفته را شکل میدهند. این هفته، روایت ما به سراغ پنج چهرهای میرود که هر کدام با اتفاقی خاص در صدر اخبار قرار گرفتند؛ از حضور نوید پورفرج در «بامداد خمار» تا بازگشت مهران مدیری به تلویزیون، از موجی که فیلم تازهی برادران ارک در میان فیلمکوتاهسازان به پا کرد تا جنجال گفتوگوی فریبا نادری و اجرای پرحاشیهی نیما شعباننژاد در «شفرونی».
نوید پورفرج؛ عاشق بامداد خمار و ستاره در مسیر صعود
نوید پورفرج این هفته دوباره در مرکز توجه قرار گرفت. بازیگر جوانی که از «مغزهای کوچک زنگزده» تا «بیبدن» مسیر شهرت را طی کرد، حالا در «بامداد خمار» نرگس آبیار به چهرهای تثبیتشده بدل شده است. ویدیوهای وایرالشده از بازی او در نقش رحیمِ نجار، جوانی از طبقه پایین جامعه قاجار است که عاشق محبوبه (ترلان پروانه) دختر نصیرالملک، اشرافزادهای صاحبنام میشود. این عشق ممنوعه، در قالب نگاهی تیز و چشمانی نافذ از سوی پورفرج جان گرفته؛ نگاهی که بازتابی از درونگرایی، شور عشق است که تماشاگر را با او همراه میکند. ویدیوهای کوتاه از صحنههای عاشقانه او در فضای مجازی میلیونها بازدید گرفته و بسیاری او را یکی از دقیقترین انتخابهای آبیار دانستهاند چرا که خیلی به توصیفات این شخصیت در رمان «بامداد خمار» نزدیک است.
پورفرج در مصاحبهای با فریدون جیرانی گفته بود چهار بار پیشنهاد ایفای نقش رحیم را رد کرده تا بالاخره با دعوت آبیار پذیرفته است. همین دقت در انتخاب نقشها راز مسیر صعودی اوست. همزمان خبر حضورش در فصل دوم «وحشی» ساخته هومن سیدی موجی از هیجان در میان مخاطبان ایجاد کرد؛ سریالی که با انرژی و بازیهای بینظیر بخش مهمی از جریان تازه شبکه نمایش خانگی را شکل داد. از سوی دیگر، فیلم سینمایی «گوزنهای اتوبان» با نقش «عابس»، پیک موتوری درگیر ماجرای یک بلاگر، جایزهی دیپلم افتخار جشنواره فجر را برایش به ارمغان آورد. حالا با تنها چند سال حضور، نام پورفرج کنار واژه «سوپراستار نسل جدید» قرار گرفته است؛ بازیگری که با هر حضور، یادآور جسارت، انتخاب هوشمندانه است.
بهمن و بهرام ارک؛ بازگشت دوقلوهای تبریزی به خانه اول
برادران ارک با فیلم کوتاه تازهشان «خداحافظ آشغال» دوباره در مرکز توجه سینمای کوتاه قرار گرفتند. بازگشت آنها پس از موفقیت فیلم بلند «پوست»، موجی از هیجان را میان فیلمکوتاهسازان به پا کرد. در جشنواره امسال، «خداحافظ آشغال» چهار برگ زرین بهترین صدا، بهترین دستاورد هنری، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را از آن خود کرد و سالن نمایش آن در ایرانمال مملو از جمعیت بود.
بهمن و بهرام ارک، دو برادر تبریزی که با «حیوان» در سال ۱۳۹۶ به شهرت جهانی رسیدند و با همان فیلم جایزه سینهفونداسیون جشنواره کن را گرفتند، بار دیگر ثابت کردند که زبان سینمایی خودشان را یافتهاند. آنها در «پوست» زبان ترکی را به سینمای ایران آوردند و نشان دادند بومیسازی روایت میتواند جهانی شود. اینبار هم در «خداحافظ آشغال»، باز همان مولفههای آشنا حضور دارد: زبان ترکی، حس سوررئالیستی، و نگاهی شاعرانه و سوررئال به تنهایی انسان؛ قصهی پیرزنی که در خلأ عاطفیاش به چیزی غیرقابلباور پناه میبرد.
سادگی، صداقت و وفاداری به ریشههای فرهنگیشان از آنها دو فیلمساز محبوب ساخته؛ چهرههایی که هر بار با اثری تازه، هم منتقدان را خشنود میکنند و هم مخاطبان را با خود همراه. در روزگاری که بسیاری از فیلمکوتاهسازان به دنبال شبیهسازی جشنوارهایاند، ارکها یادآور سینماییاند که از دل زندگی واقعی میجوشد.
فریبا نادری؛ طوفان «پامپ» مرز باریک بین شوخی و فخر
مصاحبه فریبا نادری در «پامپ» مثل جرقهای بود در انبار باروت و او را به یکی از پرحاشیهترین چهرههای فضای مجازی تبدیل کرد. گفتوگوی او با امیرحسین قیاسی، که با لحنی شوخطبعانه درباره محل زندگیاش در زعفرانیه و تفاوت طبقاتی با نرگس محمدی صحبت کرد، به سرعت وایرال شد و موجی از انتقادها را برانگیخت. لحن و زبان مصاحبه جوری است که مرز جدی و شوخی چندان روشن نیست.
کاربران بسیاری با لحنی تند نوشتند که نادری در حال فخر فروشی است، و برخی او را «نوکیسه» خطاب کردند؛ برچسبی که در فضای مجازی این روزها، معنایی فراتر از یک کنایه دارد. کاربران حتی سراغ گذشته او رفتند و ویدیوهای بسیاری وایرال شد، و دوباره نام مسعود رسام و میراثی که از او به نادری رسیده را به میان کشیدند. گویی یک گفتوگوی شوخطبعانه در برنامهای فان، به ناگاه تبدیل شد به محاکمهای عمومی درباره سبک زندگی و فاصله طبقاتی.
منتقدان معتقد بودند حتی اگر نادری قصد شوخی داشت، لحنش در روزگاری که مردم با فشار اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند، چندان درست نبود. برخی حتی پا را فراتر گذاشتند و موفقیت هنریاش را به وضعیت مالیاش گره زدند. در سوی دیگر، اما گروهی هم از او دفاع کردند. گفتند این فقط یک شوخی بوده، در قالب برنامهای که اساساً بر پایه طنازی و اغراق استوار است. فریبا نادری فقط سعی کرده در همان فضای بازی، مثل مهمانهای دیگر شوخطبع باشد و حال خوب خلق کند، اما شوخیاش بد تعبیر شده است. شاید دلیل واکنش شدید هم این باشد که او واقعاً زندگی مرفهی دارد و همین واقعیت، مرز بین شوخی و فخر فروشی را برای مخاطب محو کرده است.
به هرحال آنچه از این گفتوگو فراتر رفت، بازتاب اجتماعی آن بود: واکنشی به شکاف طبقاتی و حساسیت افکار عمومی نسبت به لحن و رفتار چهرههای مشهور. نادری که سال گذشته سیمرغ جشنواره فجر را به خانه برد، ترجیح داد سکوت کند و پاسخ مستقیمی ندهد؛ رفتاری که بسیاری آن را حرفهای و سنجیده دانستند. شاید این اتفاق برای او درسی تازه بود: در زمانهی شبکههای اجتماعی، مرز میان شوخی و جدی بسیار باریک است. با این حال، همین جنجال، نام نادری را دوباره به صدر خبرها آورد و نشان داد شهرت، همیشه چهرهای دوگانه دارد؛ هم فرصت دیدهشدن و هم خطر قضاوت.
مهران مدیری؛ بازگشت مسعود شصتچی، مرد سههزار چهره
مهران مدیری این روزها بیش از همیشه در صدر خبرهاست. همزمانی پخش فیلم «آقای زالو» با حضورش در چند پروژه تازه تلویزیونی، از او چهرهای پرکار و دوباره محوری ساخته است. زمزمه ساخت فصل جدید «مرد هزار چهره»، بازپخش «دورهمی» و سریال «ششماهه» باعث شده نام مدیری دوباره به جریان اصلی تلویزیون بازگردد.
مهران مدیری در دههی هشتاد و اوایل دهه نود، فقط یک کارگردان محبوب نبود؛ او پدیدهای بود که تلویزیون را زنده میکرد. هر شب، میلیونها نفر پای «شبهای برره»، «پاورچین» مینشستند تا جهان طنز او را تماشا کنند؛ جهانی که هم به خنده میبرد و هم به تفکر. مدیری با ترکیب نیشخند و نقد اجتماعی، زبان تازهای در کمدی ایران ساخت و چهرههایی را پرورش داد که بعدها هرکدام مسیر مستقل خود را یافتند.
اما پس از جدایی از تیم نویسندگان طلاییاش مسیر کاریاش پر از تجربههای متفاوت شد؛ تجربههایی که بعضی جسورانه بودند، اما نه همیشه موفق. حالا که زمزمهی بازگشت «مرد هزارچهره» به گوش میرسد، پرسش بزرگ این است: آیا مدیری میتواند دوباره مسعود شصتچی را با همان طنز گزنده و شیرینی خاطرهانگیز به خانهها بیاورد؟ یا این بار، مانند بسیاری از بازسازیها، خاطره نوستالژیک گذشته خراب خواهد شد؟ چراکه کاراکتر «مسعود شصتچی» هنوز هم از ماندگارترین شخصیتهای طنز تلویزیون است و شوخیهایش در حافظهی جمعی مردم مانده است.
در کنار تلویزیون، مدیری با حضور در دو فیلم پرستاره «آقای زالو» و «استخر» نیز خبرساز شده. چندروز پیش علی زند وکیلی نیز در برنامه «باضیا» خبر از همکاری مجددش با مهران مدیری داد. مدیری در آستانه دهه ششم زندگیاش شاید بیش از همیشه با پرسش تکراری، اما جذاب روبهروست: آیا هنوز میتواند مردم را شگفتزده کند؟
نیما شعباننژاد؛ شومن پرانرژیِ این روزها
نیما شعباننژاد این روزها چهرهای همهجا حاضر است؛ از اجرای پرحاشیهاش در «شفرونی» تا بازی در کمدی سینمایی «کجپیله». برنامهی «شفرونی» به کارگردانی رضا مهرانفر، با اجرای پرجنبوجوش او، از پربازدیدترین تولیدات شبکه نمایش خانگی شده و ویدیوهایی از رقص، شوخی و عذرخواهی او به خاطر آسیب مهران غفوریان در برنامه در فضای مجازی وایرال شده است.
شعباننژاد با انرژی خاصش، برنامه را به ترکیبی از خنده، جنون و بداههپردازی تبدیل کرده است. منتقدان، اجرای او را گاه اغراقآمیز و تکراری دانستهاند، اما بسیاری دیگر، حضورش را عاملی برای زندهکردن و سرگرمی میدانند. او پیشتر با برنامههایی، چون «جوکر» و «اسکار» مهران مدیری در شبکه نمایش خانگی حضور داشت و حالا با «شفرونی» نشان داده همچنان توانایی جذب مخاطب دارد.
در سینما نیز با فیلم «کجپیله» ساخته هاتف علیمردانی، در کنار نعیمه نظامدوست، بار دیگر در مرکز توجه قرار گرفته است؛ فیلمی که با مبدلپوشی الناز شاکردوست و فضای طنز متفاوتش در صدر فروش ایستاده. نیما شعباننژاد شاید هنوز منتظر نقشی باشد که بتواند وجه جدیتری از او نشان دهد. حضورش در سریال «ششماهه» به کارگردانی مهران مدیری نیز کنجکاویبرانگیز است. آیا قرار است او همان مسیر آشنای کمدیهای مدیری را ادامه دهد و دوباره به فضاهای «هیولا» و «دراکولا» برگردد؟ یا مدیری اینبار چهرهای تازه از او میسازد؛ چهرهای که در آن شوخی و جدیت، همزمان در چهره یک بازیگر پخته جمع شدهاند؟ در عرصه اجرا، حالا دیگر به برندِ مخصوص خودش تبدیل شده: پرانرژی، بیتکلف و همیشه بامزه.